وظیفه مقدس تو
نویسنده:
یوری گرمان
مترجم:
آلک قازاریان
امتیاز دهید
سرآغاز داستان:
این پیش درآمد در کلاس نهم مدرسه برای او رخ داد. والودیا ناگهان نسبت به همه چیز دلسرد شد حتی نسبت به گروه شطرنج که در غیاب او فورا از هم پاشید. حتی نسبت به معلمش اسمارودین که تا آن موقع اوستیمنکو را بهترین شاگرد خود می دانست و حتی نسبت به واریا استپانووا که در روزهای جشن ماه نوامبر با او به ساحل بلند رودخانه آرامی که اسمش اونچا بود، رفته بود. زندگی پر از تقلا و هیاهو با تمام شادیها و سرگرمی ها، با تمام جزئیات با همه چیزهایی که والودیا را احاطه کرده بود، گویی یک مرتبه از حرکت باز ایستاد و با ترس و احتیاط در کمینش نشست. انگار می گفت:
صبر کن پسر جان! صبر کن ببینیم چطور می شود.
البته به نظر نمی رسید پیشامد خاصی روی داده باشد. آن شب او با واریا به سینما رفته بود. باران پاییزی مثل همیشه نم نم می بارید و واریا طبق معمول راجع به «هنر تئاتر» پرت و پلا می گفت (او هنرپیشه ارشد تروپ تئاتر دبیرستان شماره ۲۹ بود)...
این پیش درآمد در کلاس نهم مدرسه برای او رخ داد. والودیا ناگهان نسبت به همه چیز دلسرد شد حتی نسبت به گروه شطرنج که در غیاب او فورا از هم پاشید. حتی نسبت به معلمش اسمارودین که تا آن موقع اوستیمنکو را بهترین شاگرد خود می دانست و حتی نسبت به واریا استپانووا که در روزهای جشن ماه نوامبر با او به ساحل بلند رودخانه آرامی که اسمش اونچا بود، رفته بود. زندگی پر از تقلا و هیاهو با تمام شادیها و سرگرمی ها، با تمام جزئیات با همه چیزهایی که والودیا را احاطه کرده بود، گویی یک مرتبه از حرکت باز ایستاد و با ترس و احتیاط در کمینش نشست. انگار می گفت:
صبر کن پسر جان! صبر کن ببینیم چطور می شود.
البته به نظر نمی رسید پیشامد خاصی روی داده باشد. آن شب او با واریا به سینما رفته بود. باران پاییزی مثل همیشه نم نم می بارید و واریا طبق معمول راجع به «هنر تئاتر» پرت و پلا می گفت (او هنرپیشه ارشد تروپ تئاتر دبیرستان شماره ۲۹ بود)...
آپلود شده توسط:
fryuhnnjkkk
1399/12/16
دیدگاههای کتاب الکترونیکی وظیفه مقدس تو